4 داستان کوتاه وبسیار غمگین وسوزناک


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 19 / 3 / 1393
بازدید : 1320
نویسنده : خورشید

4  داستان كوتاه و بسيار غمگين و سوزناك

داسنان كوتاه بابا پدر داسنان كوتاه پسرك چسب فروش داسنان كوتاه چسب زخم داسنان كوتاه حاجي فيروز داسنان كوتاه سلامتي پدر

داستان كوتاه و بسيار غمگين و سوزناك X داستان كوتاه حاجی فیروز X داستان كوتاه كودك و پدر X داستان كوتاه پدر X داستان كوتاه باباX داستان كوتاه كمربند پدر X داستان كوتاه خريد كمربند X داستان كوتاه كمربند كادويي X داستان غمگين پسرك چسب فروش X داستان غمگين چسب زخم X داستان غمگين زخمي X داستان غمگين درباره پدر X داستان غمگين درمورد پدر X داستان غمگين به سلامتي پدر X داستان سوزناك چسب فروش X داستان سوزناك كمربند بابا X داستان سوزناك حاجي فيروز X داستان يك كارگر X داستان سوزناك پرستار

پسري پول هاي مچاله شدش رو اروم گذاشت جلوي فروشنده و گفت
براي روز پدر يک کمربند مي خوام
فروشنده:چه جنسي باشه؟
پسر کوچولو:
..
فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه

 ———

کودکی به پدرش گفت: «پدر دیروز سر چارراه حاجی فیروز رو دیدم
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر،من خیلی از او خوشم آمد،نه به خاطر
اینکه ادا در می آورد و می رقصید،به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود …»

از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چارراه می دیدند …

 

———

عابری خطاب به پسرک چسب فروش:

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم

باز نه زخمهای من خوب میشود

نه زخمهای تو … ! ! !

———-

به سلامتی پدر :

پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

بیاییم با هم عهد بندیم از این پس:
هر فرد زحمتکشی میبینیم اون رو به عنوان فرشته ای که پشتوانه محکم فرزندانش است, احترام کنیم: این فرشته شاید:
یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست یک فرشته هست

 

 

 




:: موضوعات مرتبط: غمگین , ,
:: برچسب‌ها: 4 داستان كوتاه و بسيار غمگين و سوزناك , داستان كوتاه حاجی فیروز , داستان كوتاه كودك و پدر , داستان كوتاه پدر , داستان كوتاه بابا , داستان كوتاه كمربند پدر , داستان كوتاه خريد كمربند , داستان كوتاه كمربند كادويي , داستان غمگين پسرك چسب فروش , داستان غمگين چسب زخم , داستان غمگين زخمي , داستان غمگين درباره پدر , داستان غمگين درمورد پدر , داستان غمگين به سلامتي پدر , داستان سوزناك چسب فروش , داستان سوزناك كمربند بابا , داستان سوزناك حاجي فيروز , داستان يك كارگر , داستان سوزناك پرستار , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با سلام امیدوارم لحظات خوب وخوشی را در فان کلوب آذرخش سپری کنید ومطالب دلخواهتان را بیابید وبا نظراتتان من را در بهتر شدن فان کلوب یاری رسانید

برای بهتر شدن اذرخش چه باید کرد


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فان کلوب آذرخش و آدرس azarakhsh2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1236
بازدید دیروز : 1661
بازدید هفته : 5551
بازدید ماه : 5415
بازدید کل : 295616
تعداد مطالب : 610
تعداد نظرات : 65
تعداد آنلاین : 1


کد هدایت به بالا

RSS

Powered By
loxblog.Com